کد مطلب:34012 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

نمونه هایی از استعاره در کلام امیر











1. از جمله زیباترین و لطیف ترین استعاره ها عبارتی است كه امیرمومنان (ع) در ضمن خطبه ای شگفت ایراد كرده است، آنجا كه می فرماید:

«فطر الخلائق بقدرته و نشر الریاح برحمته.»[1].

به قدرتش مخلوقات را بیافرید و به رحمتش بادها را بپراكنید.

مراد از اینكه مخلوقات را بهقدرتش بیافرید، نسبت دادن مخلوقات به قدرت خداوند است و چون واژه ی «فطر» در حقیقت به معنای شكفاته شدن اجسام است، نسبت دادن «فطر» به خلق در اینجا از باب استعاره است.[2].

2. امام (ع) در تبیین جایگاه اوصیای پیامبر (ص) و پیشوایان حق فرموده است:

«هم موضع سره و لجا امره و عیبه علمه و موئل حكمه و كهوف كتبه و جبال دینه بهم اقام انحناء ظهره و اذهب رتعاد فرائضه.»[3].

آل محمد (ص) امینان اسرار خداوند و پناهگاه فرامین او و معدن علم او و مرجع حكمت او و خزائنه كتابهای او و قله های رفیع دین اویند. قامت خمیده ی دین به پایمردی آنان راستی گرفت و لرزش اندامهایش به نیروی ایشان آرامش یافت.

در اینجا واژه ی «عیبه» استعاره است برای نفوس شریف امامان و وجه شبه نیز روشن است، زیرا «عیبه» در لغت به معنی «صندوق» است و همان طور كه شان «عیبه» حفظ و نگهداری «ودیعه» از نابودی و آلودگی است، اذهان و اندیشه های امامان نیز حافظ و نگهبان دانش و معارف ربانی از نابودی و الوده شدن آن به وسیله ی اذهان و اندیشه های ناشایستگان است. بنابراین استعاره آوردن «عیبه» برای اذهان و اندیشه های امامان، استعاره ای بس نیكو و زیباست. همچنین استعاره آوردن «كهوف» شبیه استعاره آوردن

[صفحه 310]

«عیبه» است و مراد از اینكه پیشوایان حق، قله های رفیع دین خداوندند این است كه مردمان از وساوس شیاطین و تبدیلو تحریف دین به آنان پناه می برند. همان طور كه برای رستن از خطرات به كوه و قله های بلند پناه می برند و این عبارت نیز استعاره ای زیبا و نیكو در شان خاندان پیامبر (ص) است.[4].

3. امیرمومنان (ع) در وصف دشمنان خاندان پیامبر (ص) استعاره ای شگفت بیان كرده و فرموده است:

«زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثبور.»[5].

تخم گناه كشتند و اب فریب به پای آن هشتند و هلاكت و فلاكت درویدند.

در اینجا استعاره ای زیبا و لطیف به كار آمده است، زیرا «فجور» عبارت است از خروج از ملكه ی پاكدامنی و پارسایی و فراتر رفتن از مرزهای پارسایی و «زرع» عبارت است از افشاندن دانه در زمین و امام (ع) لفظ «زرع» را برای افشاندن بذر «فجور» در زمین دلها استعاره آورده است. همچنین لفظ «سقی» را كه ویژگی خاص ب است برای ادامه ی فریب استعاره آورده است، زیرا هرگاه تخم گناه در دلها كشته شود در ادامه با آب غفلت و فریب آبیاری می گردد و نتیجه نهایی چنین كشتی هلاكت و فلاكت است و ناگزیر نتیجه ی «فجور» با نتیجه ی زراعت شباهت یافته است و امام (ع) لفظ «حصاد» را كهنتیجه ی نهایی زراعت است برای هلاكت و فلاكت آنان استعاره آورده و آنان را درو كردن هلاكت و فلاكت نسبت داده است.[6].

4. امیرمومنان (ع) درباره جایگاه رفیع و موقعیت بی بدیل خود فرموده است:

«ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر.»[7].

چشمه های فضایل و معارف، سرشار و سیل آسا، از دامنه ی كوه وجود من فرومی ریزد و پرنده (همتهای بلند) به قله ی شامخ من نرسد.

امام (ع) در اینجا دو استعاره به كار برده است، یكی سرازیر شدن سیل فضایل و معارف دامنه ی كوه وجود خود كه سیل از دامنه ی كوهها و جایگاههای بلند جاری می شود[8] و دیگر دست نیافتن پرندگان تیز پرواز به قله ی شامخ وجود او و این استعاره ای ملیح است.[9].

[صفحه 311]

5. امیرمومنان (ع) درباره ی حوادث پس از پیامبر (ص) و صبر پیشه كردن خود فرموده است:

«وطقفت ارتئی بین ان اصول بید جذاء، او اصبر علی طخیه عمیاء.»[10].

پس از آن كه میان دو كار بسی اندیشیدم كه با دست بریده (و یاران دست بسته) برای مطالبه ی حق حمله آرم، یا بر آن تاریكی كوری افزا شكیبایی ورزم.

امام (ع) در اینجا صفت «جذا» را كه به معنای بریده یا شكسته است برای بیان بی یاوری خود استعاره آورده است و وجه شبه در این استعاره این است كه دست بریده یا دست شكسته قدرت گرفتن و تسلط بر چیزی ندارند و یاوری نداشتن به منزله ی دست بریده یا شكسته است و این استعاره ای استبس نیكو و زیبا.[11].

6. امیرمومنان (ع) در رد پیشنهاد فتنه گرانه ی «ابوسفیان» برای بیعت با آن حضرت (پس از رحلت پیامبر (ص) و ماجرای سقیفه) و كشاندن جامعه به درگیری و تباهی، فرمود:

«ایها الناس، شقوا امواج الفتن بسفن النجاه.»[12].

مردم! از گردابهای بلا با كشتی های نجات برون شوید.

امام (ع) در این سخن فتنه را به دریای خروشان تشبیه كرده و از این رو لفظ امواج را برای آن استعاره آورده است و این بیان را به عنوان كنایه از به پاخاستن فتنه گفته است و وجه شبه روشن است، زیرا همان طور كه دریا به هنگا خروش فروروندگان در خود را غرقی می سازد، امواج فتنه های نیز به هنگام هجوم روندگان در خود را به كام هلاكت فرومی كشد. وكشتی نجات نیز استعاره ای است برای هر وسیله ی نجاتبخش از هجوم فتنه ها.[13].

به تعبیر «ابن ابی الحدید معتزلی» این سخن امام (ع) از نیكوترین و بهترین استعاره هاست.[14].

7. امیرمومنان (ع) در سخنی درباره ی آنان كه شیطان راملاك امر خود می گیرند، فرموده است:

[صفحه 312]

«و اتخذهم له اشراكا.»[15].

شیطان از آنان دامها بافت.

امام (ع) در این بیان واژه ی «اشراك»- جمع «شرك» یعنی دام صید- را برای پیروان شیطان استعاره آورده است و این استعاره ای بس نیكو و زیباست، زیرا فایده ی دام شكاری است كه شكارچی قصد شكار آن را كرده است و گروهی كه امام (ع) نكوهششان می كند، چون خود را تحت تسلط شیطان قرار داده اند و شیطان در اندیشه ی آنان نفوذ كرده و در ایشان تصرف نموده است و آنان به فرمانهای او عمل می كنند، وسیله ای شده اند در خدمت شیطان تا توسط آنان دیگر مردمان را به مخالفت حق و مقابله با امام وقت و خلیفه ی خداوند در زمین وادارد. پس آنان به دامی شباهت دارند كه شیطان به وسیله ی اموال و زبان ایشان مردم را فریب می دهد و به باطل می كشاند.[16].

8. امام (ع) در ادامه ی همین بیان فرموده است:

«فباض و فرخ فی صدورهم و دب و درج فی حجورهم.»[17].

شیطان در سینه هایشان جای گرفت و در كنارشان پرورش یافت.

در اینجا واژه های «بیض» یعنی تخم نهادن و «افراخ» یعنی جوجه گذاشتن در معنایی استعاری به كار گرفته شده است و وجه شبه آن است كه پرنده هرگاه آشیانه ای مناسب بیابد در آن تخم می نهد و جوجه می گذارد. شیطان نیز به همین صورت هرگاه سینه های مردمان را جایگاه مناسبی برای خود بیابد در آن سینه ها جای می گیرد و در كنارشان پرورش می یابد و تنگاتنگ آنان می شود و همراه یكدیگر می شوند.[18].

9. امیرمومنان (ع) در ضمن خطبه ای به ماسبت جنگ جمل و در پاسخ سخنانی كه فتنه گران جمل بیان كرده و هیاهو به پاساخته بودند،[19] فرموده است:

«و قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الامرین الفضل.»[20].

چون برق درخشیدند و چون تندر خروشیدند با این همه كاری نكردند واپس خزیدند.

امام (ع) واژه های «ارعاد» و «ابراق» را برای تهدید و ترساندن از جن از جانب طلحه و زبیر، استعاره آورده است و وجه استعاره در این بیان آن است كه تهدید و ترساندن از

[صفحه 313]

امور ناراحت كننده و پریشان كننده است، همان طور كه رعد و برق اسباب ناراحتی و پریشانی انسان است.[21].

10. امیرمومنان (ع) در شان جهاد و جایگاه رفیع آن در استعاره ای زیبا و نیكو فرموده است:

«و هو لباس التقوی و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه.»[22].

جهاد جامه ی تقواست كه بر تن آنان پوشیده شده است و زره استوار الهی است كه آسیب نبیند و سپر محكم اوست كه تیر در ان ننشیند.

امام (ع) واژه های «لباس» (جامه)، «درع» (زره) و «جنه» (سپر) را برای جهاد به عنوان استعاره آورده است و وجه مشابهت جهاد به اوصاف یادشده این است كه همان طور كه انسان باپوشیدن لباس، خود را از رنج گرما و سرما حفظ می كند، با جهاد است كه انسان از شر دشمنان و یا عذاب آخرت حفظ می شود و نیز با زره و سپر است كه انسان خود را در برابر آسیبهای دشمن حفظ می كند.[23].

11. امیرمومنان (ع) در سخنی راهنما فرموده است:

«فكونوا منابناء الاخره و لا تكونوا من ابناء الدنیا، فان كل ولد سیلحق بامه یوم القیامه.»[24].

از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنی مباشید، كه روز رستاخیز هر فرزند به مادر خود پیوندد.

این جملات از لطایف سخنان امام (ع) است كه آن حضرت واژه ی «ابناء» را برای مردمان و نیز «ام» را برای دنیا و آخرت استعاره آورده است و مناسبت استعاره این است كه شان فرزند تمایل و گرایش به والدین است، خواه اینتمایل و گرایش عریزی باشد و خواه از سر تصر منفعت و گروهی زا مردم خواهان دنیا و گروهی خواهان آخرتند و هر گروه به مراد و مقصود خود میل می كند: فرزندان دنیا به دنیا و لذات آن و فرزندان آخرت به آخرت و سعادت آن. امام (ع) در این سخن مردم را به كناره گیری از دنیا و گرایش به آخرت فرامی خواند و یادآور می شود كه در روز رستاخیز هر فرزند به مادر خود و آنچه مقصودش بوده است می پیوندد.[25].

[صفحه 314]

12. امیرمومنان (ع) هنگام پیكار صفین پس از آنكه سپاه شام راه آب فرات را در اختیار گرفتند و اب را از سپاه عراق منع كردند،[26].

خطبه ای ایراد كرد و در ضمن آن فرمود:

«قد استطعموكم القتال.»[27].

آنان كارزار با شما را طلب می كنند.

امام (ع) واژه ی «استطعام» یعنی طعام طلبیدن را به منظور آماده كردن و تهییج سپاهیان خود برای جنگ استعاره آورده است.[28].

13. امیرمومنان (ع) در سفارشی نورانی به فرزند خود حسن (ع) در ضمن نامه ی تربیتی خود به وی چنین فرموده است:

«و اعلم یا بنی ان من كانت مطیته اللیل و النهار، فانه یسار به و ان كان واقفا و یقطع المسافه و ان كان مقیما و ادعا.»[29].

بدان پسركم، كسی كه مركب سواری اش روز و شب است، او را می برند، هر چند به ظاهر ایستاده باشد و راه را بپیماید، هر چند كه بر جای بود و راحت نماید.

امام (ع) در این سخن شگفت، واژه ی «مطیه» (مركب سواری) را برای روز و شب استعاره آورده است، با این عنایت كه روز و شب اجزای اعتباری زمانند و یكدیگر می آیند و با پایان یافتن این اجزا، زمان برای انسان پایان می یابد و شخص بر حسب ن اجزا به جایگاههایی منتقل می شود كه مدتش برای وی مشخص شده استتا این مرحله از حیات پایان یرد و فر آخرت آغاز شود، همان گونه كه انسان در این جهان نازلی را طی می كند تا سفرش پایان پریرد و به سرمنزل رسد. همچنین آن حضرت، واژه ی «المسافه» را استعاره گرفته است برای مدتی معین كه انسان در این جهان زندگی می كند، با این عنایت كه گذشت زمان نسبت به انسان گذشتنی اعتباری است و هر چند كه انسان بهحسب ظاهر و به نحو متعارف ایستاده باشد، فاصله ی خود را تا لحظه ی اجل وسر رسید معین- با وجود آنكه در امن و راحت و در حالت آرامش حسی باشد- طی می كند.[30].

14. امیرمومنان (ع) در حكمتی نورانی و شگفت فرموده است:

[صفحه 315]

«العین و كاء السه.»[31].

چشم به مثابه ی سربند نشستنگاه است.

شریف رضی در ذیل این سخن گوید این از استعاره های شگفت است. گویی نشستگاه به ظرفی تشبیه كرده كه چشم، سربند آن ظرف است و چون سربند باز شود، هر چه در ظرف است بریزد.[32].

امام (ع) واژه ی «وكاء» را كه به معنی بند مشك است برای چشم استعاره آورده است و در واقع چون چشمها به خواب روند بند رها شود و اختیار از انسان برود.[33].


صفحه 310، 311، 312، 313، 314، 315.








    1. نهج البلاغه خطبه ی 1.
    2. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، ص 116.
    3. نهج البلاغه، خطبه ی 2.
    4. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، صص 246 -245.
    5. نهج البلاغه، خطبه ی 2.
    6. شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 139، شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، صص 247 -246.
    7. نهج البلاغه، خطبه ی 3.
    8. در آمدی بر صنایع ادبی در كلام امام علی (ع)، ص 23.
    9. معارج نهج البلاغه، ص 81.
    10. نهج البلاغه، خطبه ی 3.
    11. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، ص 255.
    12. نهج البلاغه، خطبه ی 5.
    13. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، ص 277.
    14. شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 215.
    15. نهج البلاغه، خطبه ی 7.
    16. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، ص 282.
    17. نهج البلاغه، خطبه ی 7.
    18. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، ص 282.
    19. الجمل، ص 331.
    20. نهج البلاغه، كلام 9.
    21. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، ص 284.
    22. نهج البلاغه، خطبه ی 27.
    23. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 2، ص 34.
    24. نهج البلاغه خطبه ی 42.
    25. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 2، صص 109 -108.
    26. وقعه صفین، ص 160.
    27. نهج البلاغه، خطبه 51.
    28. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 2، ص 135.
    29. نهج البلاغه، نامه ی 31.
    30. شرح نهج البلاغه ابن میثم،ج 5، ص 44.
    31. نهج البلاغه، حكمت 466.
    32. همان.
    33. ن. ك: شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 462.